هستی دیگه بلده شعر بخونه
یه روزی آقا ...خلگوسه... رسید به یه بچه.....موسه.... موشه دوید تو ....سوواخ.... خرگوشه گفت....آخ.... وایسا وایسا....کالت دالم.... من خرگوشه....بی آسالم.... موشه دید دهنش....باسه.... گوشاشم که ....دلاسه.... پیش خودش گفت شاید بخواد ....بخولتم.... یا با خودش ....ببلتم.... پس میرم پیش مامان ...انجا میمانم
نویسنده :
مامان میترا و بابا فرشید
1:19